داستان عاشقانه یک جدایی؛ گفت وگو با بومباک کارگردان داستان ازدواج و برنده بزرگ جوایز گاتهام

به گزارش مجله بوشهری ها، فیلم داستان ازدواج (A marriage story) به نویسندگی و کارگردانی نوآ بومباک برنده جوایز مهم گاتهام از جمله جایزه بهترین بازیگر مرد برای آدام درایور، بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه را به خانه برد. نوآ بومباک سال هاست که نامش را به عنوان یکی از مهم ترین و روشنفکرترین کارگردانان سینمای مستقل دنیا ثبت نموده است و فیلم های تحسین برانگیزی مثل ماهی مرکب و وال، فرانسس ها و داستان های مه یه روویتز ساخته است.

داستان عاشقانه یک جدایی؛ گفت وگو با بومباک کارگردان داستان ازدواج و برنده بزرگ جوایز گاتهام

با ما همراه باشید تا با بهترین تور ویتنام سفر کنید.

در فیلم داستان ازدواج لحظه ای وجود دارد که همه آن تنش هایی که درباره شان حرف نزده بودند و در زیر پنهان بود ناگهان منفجر می گردد. چارلی نمایشنامه نویس (با بازی آدام درایور) و نیکول بازیگر (اسکارلت جوهانسون) در دام یک طلاق پردردسر افتاده اند که بخشی از آن مربوط به دریافت حضانت فرزندشان است.کوشش می نمایند با صحبت کردن به نتیجه برسند اما در نهایت از عصبانیت منفجر می شوند. دیدن دو ستاره درجه یک که چه طور در آن صحنه به هم می پرند، هنر بومباک را نشان می دهد که هم شما را میخکوب می نماید و هم خود کارگردان را شوکه کرد.

بومباک معتقد است که داستان ازدواج شخصی ترین فیلم اوست. یک داستان عاشقانه درباره طلاق. خود بومباک هم با طلاق و جدایی غریبه نیست. والدین او، که هر دو نویسنده اند سال 1983 وقتی او 14 سال داشته از هم جدا شده اند. پدرش منتقد سینما و نویسنده 12 رمان بود و مادرش منتقد سابق مجله ویلیج وویس. خود بومباک و همسر سابقش جنیفر جیسون لی بازیگر هم سال 2010 از هم جدا شدند.

با این حال داستان ازدواج یک فیلم اتوبیوگرافیک نیست بلکه بازتابی از شرایط فعلی ازدواج و دست اندازهایش برای طبقه ای خاص در آمریکای مدرن است. (خیلی از آن ها دوستان خود بومباک هستند.)

بومباک تا امروز در روی پرده رفتن 20 فیلم مشارکت داشته از آن هایی که خودش ساخته تا فیلم هایی که روی آن ها تاثیر زیادی داشته است از کارهای اسپیلبرگ تا اسپایک لی.

-ماه پیش گفت وگویی با آدام درایور بازیگر فیلمت انجام دادیم و او گفت که رابطه بین بازیگر و کارگردان شبیه رابطه فرزند و پدر و مادر است چون بازیگران احتیاج به تایید دارند. تو هم همین احساس را داری؟

فکر می کنم جنبه هایی از این حرف درست است. وقتی موقع کار کردن سر فیلم هستید می توانید در این نقش ها بیفتید. اما این قضیه عمدی است. آن ها جلوی شما بازی می نمایند و تا سطحی تایید شما را می خواهند. شما آن جا هستید تا راهنمایی شان کنید. اما می تواند به سمت دیگری هم راهنمایی گردد. زمان هایی هست که بیشتر حسی شبیه برادر به برادر وجود دارد یا برادر و خواهر یا شبیه دو رفیق. همه این نقش ها می تواند سر صحنه فیلمبرداری رخ بدهد. شما می خواهید از احوالات آن ها مطلع باشید اما نباید زیاده روی هم بکنید.

-شنیده ام که سر صحنه هیچ وقت قبل از آغاز کردن یک سکانس نمی گویید: اکشن (حرکت). درست است؟

بله درست است. احساس می کنم همواره به نوعی کوشش می کنم که پشت دوربین مرزها را از بین ببرم. قبل و بعد از فیلمبرداری همان طور رفتار می کنیم که در حین فیلمبرداری. گفتن کلمه اکشن از عمد این حس را به وجود می آورد که: خب حالا بازی را آغاز کن. وقتی قرار است در مسابقات اتومبیلرانی شرکت کنید و داخل سوت می دمند و همه دارند گاز می دهند گفتن این حرف منطقی است. اما برای من این حس را دارد که وقتی همه چیز از پیش مشخص شده و دوربین آماده است و ما نقشه بازی را داریم، می دانیم که صحنه خالی است و همه هم دیالوگ هایشان را حفظ هستند خب دیگر باید به بازیگران همه چیز را بسپاریم تا آغاز نمایند.

-فیلم داستان ازدواج از کجا آغاز شد؟

من دنبال راهی می گشتم که یک قصه عاشقانه بسازم. منتها می خواستم به شیوه جدیدی فیلم عاشقانه ام را روایت کنم. یک ایده خیلی کلی بود. داشتم داستان یک طلاق را می گفتم و احساس کردم می توانم در آن داستان یک ازدواج را هم تعریف کنم. همه چیز از آن نظریه درباره داستان عاشقانه آمد.

-من در دهه پنجم زندگی ام هستم و دوستانی دارم که جدایی را تجربه نموده اند. آن ها طوری توصیفش می نمایند که شبیه مرگ به نظر می رسد. آیا تحقیقات زیادی انجام دادی که به آن جنبه از داستان برسی؟

بله تحقیقات زیادی کردم. من متاسفانه، یا شاید بعضی اوقات خوشبختانه، دوستانی دارم که طلاق گرفته اند. با خیلی از آن ها سر ساخت این فیلم صحبت کردم. حتی آن هایی که زمان جدایی شان حضور داشتم. با آن ها حرف زدم. من خودم جدا شده ام و با دوستانی که در آن فرآیند کنار من بودند صحبت کردم. پیش آن ها رفتم و این بار به شیوه ای فرمول بندی شده و استیلیزه تر با آن ها مصاحبه کردم. می خواستم دوباره داستان ها را بشنوم. حرف زدن هم با مردان و هم زنان خیلی جالب بود. گاهی اوقات هر دوی آن ها دوباره ازدواج نموده بودند. جالب بود که نقطه نظرهای مختلف را بشنوم. بشنوم که چه طور همه چیز تغییر نموده است. در این باره حرف زدیم که آن زمان چه حسی داشتند و حالا چه حسی دارند. در بعضی موارد همه چیز خیلی دراماتیک تغییر نموده بود.

مردم غالبا وقتی در حال جدایی هستند احساس شرم می نمایند در نتیجه صحبت کردن درباره اش به خصوص وقتی در پروسه انجامش هستید کار دشواری است. به علاوه این حرف زدن ها برایم روشن کرد که بعد از جدایی هم چه اتفاقاتی می افتد.

-از پالت رنگی که در فیلم استفاده کردید و شیوه ای که نیویورک را فیلمبرداری کردید خوشم می آید. اما بعد چه طور رنگ های لس آنجلس را برای فیلمبرداری انتخاب کردید؟

یکی از چیزهایی که از همان ابتدا با رابی رایان مدیر فیلمبرداری مان و مارک بریجز که کار طراحی لباس را انجام می داد، درباره اش تصمیم گرفتیم این بود که نیویورک و لس آنجلس محیط های کاملا متفاوتی دارند و چه طور پالت رنگی و نورشان را دربیاوریم. نور لس آنجلس آن قدر متفاوت است که من می توانم از صحنه های یک فیلم حتی پیش از آن که به من بگویید بفهمم که در لس آنجلس فیلمبرداری شده است. ما پالت رنگی مشابهی را انتخاب کردیم چون می دانستیم در نور خودش تغییر می نماید. آجرهای قرمز رنگ پریده، آن خاکستری زغالی بتونی با نقطه های کوچک درختان سبز و هر آن چه که از آسمان می توانید در نیویورک ببینید. در لس آنجلس سبزها تندتر شدند و آبی آسمان بیشتر شد. کافی بود فقط به محیط واقعی پایبند بمانیم.

-انتخاب های بصری شما به چشم می آیند چون پشت آن ها احساسات فراوانی نهفته است. تاثیر پشت این انتخاب ها دقیقا چه بود؟

به عنوان مثال من می دانستم که تعدادی زیادی کلوزآپ خواهیم داشت. یکی از کارهایی که کردیم این بود که نسبت تصویر را باریک کردیم. معمولا به صورت وایداسکرین تصویر را می گیریم با نسبت یک به 85 اما نسبت این یکی یک به 66 بود. فکر می کردم که واقعا زیباست. بخش دیگری از قصه این بود که این آدم ها کنترل روایت شان را جایی از دست می دادند و گاهی اوقات صدایشان می گرفت چون وکیل ها به جای آن ها کنترل را به دست می گیرند. فکر می کنم در زندگی داخلی این آدم ها چیزهای زیادی برای گفتن وجود دارد. در خصوص اسکارلت جوهانسون و آدام درایور صورت هایشان بود که همه این حرف ها را می زد. احساساتشان را در صورتشان فوق العاده نشان می دادند.

یکی از فیلم هایی که من و مدیر فیلمبرداری مان زیاد با هم دیدیم پرسونا ساخته اینگمار برگمان بود. من عاشق شیوه استفاده از کلوزآپ در آن فیلم هستم. عاشق این هستم که چه طور از نماهای صورت برای جدا کردن و گاهی برای پیوند دادن آدم ها استفاده می نماید. به علاوه این را هم می دانستم که نماهای واید و عریض هم می خواهیم چون باید محیط را هم به تصویر می کشیدیم. محیط شهر بخش مهمی از قصه ما بود.

این طوری بود که تعادل بین کلوزآپ ها و نماهای واید رعایت شد.

منبع: awardsdaily

منبع: دیجیکالا مگ
انتشار: 30 دی 1398 بروزرسانی: 18 مهر 1399 گردآورنده: bushehrherfa.ir شناسه مطلب: 501

به "داستان عاشقانه یک جدایی؛ گفت وگو با بومباک کارگردان داستان ازدواج و برنده بزرگ جوایز گاتهام" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "داستان عاشقانه یک جدایی؛ گفت وگو با بومباک کارگردان داستان ازدواج و برنده بزرگ جوایز گاتهام"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید